Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در روز چهارم هجوم عراق به ایران، سوم مهرماه سال ۱۳۵۹ در منطقه بستان، تانک‌های خودی به دشمن هجوم بردند. درگیری چند ساعت ادامه داشت و ۱۳ تانک خودی منهدم شد و حدود ظهر تانک‌های دشمن به یک کیلومتری بستان رسیدند. در این زمان برادران پاسدار به شهر بازگشته، تصمیم گرفتند در صورت پیشروی دشمن، تنها پل ارتباطی را منهدم کنند تا از ورود دشمن جلوگیری شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

طبق آخرین خبر بستان در حال سقوط و نیروی خودی در حال عقب‌نشینی هستند.

عقب‌نشینی دشمن در سرپل ذهاب

حدود ۱۱ صبح، چهار تانک عراقی از بیراهه ناگهان وارد سرپل ذهاب شده، به‌ طرف مقر سپاه آتش گشودند که با پاسخ برادران پاسدار مجبور به فرار شدند و در پی آن با حمایت هلی‌کوپترهای کبری، نیروهای سپاه و ارتش، ۳۵ تانک دشمن را منهدم و نیروهای عراقی را تعقیب کردند.

حسین یکتا در کتاب «هجوم سراسری» درباره روز چهارم جنگ می‌گوید: ما در محور جنوبی و با آغاز روشنایی هوا، میگ‌های دشمن بمباران خرمشهر و نقاط مهم آن، مخصوصاً تأسیسات نیروی دریایی را آغاز کردند. از شب گذشته تانک‌های بیشتری از دشمن (تا ۵۰۰ تانک گزارش‌ شده)، در نقاط مرزی خرمشهر و آبادان مستقر شده، تعدادی از آن‌ها شروع به پیشروی در خاک ایران کردند. اوایل صبح حدود ۵۰ تانک تا ۸ـ۷ کیلومتری خرمشهر رسیدند که توسط هواپیماهای خودی بمباران شدند.

وضعیت خرمشهر خوب نیست

به گزارش اداره مرکزی اطلاعات سپاه، دشمن با استفاده از نیروهای تازه‌نفس و با پشتیبانی هوایی، باز هم از طریق شلمچه به‌ سوی خرمشهر پیشروی کرد و حوالی ظهر به پلیس‌راه خرمشهر رسید و نیروی زرهی‌اش در پنج کیلومتری خرمشهر مستقر شد تا این زمان اکثر سکنه مجبور به تخلیه شهر شده‌اند، ولی نیروهای مردمی و نظامی با وجود کمبود امکانات و سلاح به مقاومت خود ادامه داده، سقوط شهر را هشدار می‌دهند.

اداره مرکزی اطلاعات سپاه در ساعت ۲۲ اعلام کرد: وضعیت خرمشهر خوب نیست. به توپخانه و زرهی نیاز شدید است. خرمشهر از دو طرف در محاصره نیروهای بعثی است. آن‌ها از راه شلمچه تا چهار کیلومتری خرمشهر آمده‌اند. از شمال هم تا ۵ـ۴ کیلومتری رسیده‌اند. نیاز به کمک فوری است.

تکرار صحنه اتمام‌حجت امام حسین (ع) با یارانش

پس از سه روز، خرمشهر مورد تهدید اساسی قرار می‌گیرد. بار دیگر صحنه اتمام‌حجت امام حسین (ع) با یارانش تکرار می‌شود. فرمانده سپاه خرمشهر با گردآوری برادرانی که در دسترس هستند، با یادآوری حماسه کربلا می‌گوید: اینجا مسأله ماندن و شهادت است؛ خارج از شهادت چیز دیگری اینجا نیست. هر کس می‌خواهد برود، برود. من به‌ عنوان مسئول سپاه می‌گویم اگر می‌خواهید بروید، می‌توانید. هیچ اجباری در کار نیست. تنها کسی می‌تواند بجنگد و مقاومت کند که تکلیف خود را با خدا حل کرده باشد. اگر می‌خواهید بمانید، فقط باید با همان انگیزه‌ای که یاران حسین در کربلا ماندند، بمانید.

مساجد خرمشهر، سنگرهای مقاومت

به درخواست جهان‌آرا، مساجد و حسینیه‌ها گشوده می‌شود و در هر محل یکی از بچه‌ها مسئول تشکیل پایگاه مقاومت می‌شود. همه سلاح‌های اسلحه‌خانه سپاه شامل ژ ـ سه، ام ـ ۱ و تعدادی سلاح نیز از پادگان دژ که غالباً ام ـ ۱ است به مساجد انتقال می‌یابند.

با بلندگو به مردم اعلام می‌شود که برای دریافت اسلحه به مساجد و حسینیه‌ها مراجعه کنند. مسئولیت توزیع اسلحه به خواهران واگذار می‌شود و آن‌ها در قبال دریافت شناسنامه، سلاح در اختیار مردم می‌گذارند.

همچنین با استقرار ۱۰۰ تخت آهنی در مسجدی، بیمارستانی بر پا شده که چند پرستار و پزشک در آن به مجروحان رسیدگی می‌کنند. در این میان مسجد جامع، مرکز پشتیبانی، نیرو، اطلاعات، امداد و ... می‌شود.

ما با سپاه خمینی کار داریم

نیروهای سپاه خرمشهر به همراهی پاسدارانی که از شهرهای دیگر خوزستان به خرمشهر آمده‌اند و نیز با یاری بسیجیان و دیگر مردم خرمشهر و عده‌ای از نیروهای نظامی که فرمانده مشخصی ندارند، با استقرار در محورهای مختلفی که احتمال ورود دشمن می‌رود، مقاومت اساسی خود را آغاز می‌کنند و این در حالی است که مهاجمان با بلندگو اعلام می‌کنند: ما با مردم و ارتش کاری نداریم، ما با سپاه خمینی کار داریم.

منابع:
مهدی انصاری، حسین یکتا، هجوم سراسری: روزشمار جنگ ایران و عراق. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
خرمشهر در نبرد طولانی، جمعی از نویسندگان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس دفاع مقدس خرمشهر سپاه خمینی حسین یکتا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۸۰۳۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس

اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهای‌مان را که بیش از یکصد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

روایت حسین دولتی

حسین دولتی از رزمندگان و اعضای جهاد سازندگی استان سمنان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود «جنگ، منهای اسلحه» به بیان اقدامات جهادی خود و دیگر جهادگران در هموارسازی جاده‌های منطقه عملیاتی بیت‌المقدس پرداخته است:

 اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از صد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

در مسیر، وقتی از اهواز عبور کردیم، هیچ‌کس جز رزمندگان در شهر نبودند. شهر کاملاً تخلیه شده بود. آن‌قدر شهر خلوت بود که با تریلی از هر خیابانی که می‌خواستیم رد می‌شدیم. توپخانه دشمن هم مرتب اهواز را می‌زد.

محل استقرار ما در جاده اهواز به خرمشهر، در پانزده کیلومتری اهواز و نزدیک ایستگاه قطار بود.

مرحله اول عملیات شروع شد. در مقر، جلسه‌ای خصوصی با فرماندهانمان، ابوالفضل حسن بیگی و مسئولان ستاد گرفتیم. آنجا به ما گفتند که باید چه کاری انجام بدهیم.

سمت چپ ما رودخانه کارون بود. زمین‌های کشاورزی زیادی به چشم می‌خورد؛ ولی چند سالی می‌شد که کسی در روستا نبود تا کشاورزی کند. از وسط زمین‌های کشاورزی گذشتیم تا به نخلستان‌ها رسیدیم.

از ما خواستند یک‌راه فرعی از وسط نخلستان‌ها به سمت دارخوین بزنیم. می‌خواستند از این راه، دشمن را در سمت غرب کارون غافل‌گیر کنند.

از همان روز کار را شروع کردیم. باید طوری کار می‌کردیم که کسی متوجه نشود. مسیری نبود که ما آن را ادامه بدهیم. تقریباً بیراهه بود و باید خودمان جاده می‌ساختیم. شش نفر بودیم. یک گریدر راه را صاف می‌کرد و می‌رفت.

با کامیون‌های لیلاند و تریلی با تانکر بیست هزار لیتری، نفت سیاه می‌پاشیدیم. من تریلی داشتم. مسیری که باید آماده می‌کردیم، حدود سی کیلومتر بود.

روزی سه چهار بار نفت سیاه را از شرکت نفت بار می‌زدم و روی جاده می‌پاشیدم. سمت راست ما خط مقدم بود و در فاصله پانصد متری، نی‌های بلندی دیده می‌شد. ما این‌طرف نیزار بودیم و دشمن آن‌طرف. بین ما هم آبی بود که از کارون می‌رفت.

با ماشین از پشت نی‌ها می‌رفتم؛ ولی چون ارتفاع ماشین زیاد بود، دیده می‌شد. رزمنده‌هایی که آنجا بودند، اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: اینجا نیا! به هوای تو ما رو هم می زنن ولی ما باید جاده را احداث می‌کردیم.

به فرمانده گفتم رزمنده‌هایی که در مسیر مستقر هستند، اعتراض می‌کنند که ماشین شما باعث می‌شود سنگرهای ما زیر آتش دشمن برود. فرمانده گفت: شب برو تا توی دید دشمن نباشی و رزمنده‌ها هم ناراضی نباشن. بعدازآن، فقط شب برای نفت پاشی می‌رفتم؛ ولی شب هم مشکلات زیادی داشتم. مسیر را نمی‌دیدم و گاهی گله‌های گراز از جلوی ما رد می‌شدند.

آن شب تا اذان صبح در خط بودم. مرحله دوم عملیات بود. نزدیک اذان به مقر برگشتم. تیربارهای دشمن یکسره کار می‌کرد و تمام بیابان روشن‌شده بود.

نماز خواندم و در کانتینر خوابیدم. ساعت هشت صبح، یکی مرا صدا کرد و گفت: حاجی، بلند شین که عراق رفت. با تعجب پرسیدم: عراق کجا رفت؟! گفت: عقب‌نشینی کردن.

باورمان نمی‌شد. گفتم: من دو ساعت قبل، از منطقه اومدم. یکسره عراق داشت می‌کوبید. چطور الان ول کرد و رفت؟! بنده خدا قسم می‌خورد که باور کنید دشمن فرار کرده و آن‌طرف هیچ‌کس نیست.

بازهم باور نکردم. بلند شدم تا خودم ببینم. سوار تویوتا شدم و تا جایی که جاده را بریده بودند تا آب رهاشده به کارون برگردد، رفتم. دیدم تعداد زیادی از رزمنده‌ها آنجا ایستاده‌اند. جمعیت را که دیدم، باورم شد عراق منطقه را تخلیه کرده است. آن‌ها برای اینکه محاصره نشوند تا مرز عقب‌نشینی کرده بودند.

نزدیک صد متر از جاده را آب برده بود. رزمنده‌ها ایستاده بودند و نمی‌دانستند چطور از آب رد شوند. ابوالفضل حسن بیگی گفت: برو لودر رو بیاور. چند لودر و بلدوزر برای شب عملیات در خط استتار کرده بودیم. رفتم تریلی را برداشتم و یک بلدوزر و یک لودر را بار زدم.

راه باز شده بود. اول پیاده‌ها از جاده رفتند و بعد آمبولانس‌ها و بعد هم ماشین‌های سبک ولی به من اجازه ندادند بروم. گفتند منتظر بمون تا جاده سفت بشه. تریلی را پارک کردم و پیاده شدم. کمی جلوتر رفتم. داخل آب، گونی چیده بودند و رزمنده‌ها از روی گونی می‌پریدند. اطرافش پر از مین بود. می‌آمدند روی خط آهن و از روی آن عبور می‌کردند.

از خط آهن رد شدم و به نیزارها رسیدم. در همین حال بودم که گفتند: جلوتر نیا! اومدی وسط میدان مین! گفتم: از روی خط آهن اومدم. گفتند: این تله س.از همون جاهایی که پاگذاشتی و اومدی، برگرد. تعدادی از رزمندگان مشغول خنثی کردن مین بودند.

تا ساعت سه بعدازظهر آنجا بودم و سپس از جاده اهواز خرمشهر به سمت مرز رفتم. عراقی‌ها کل مسیر را با بلدوزر شخم زده بودند. همه‌جا پر از چاله بود و این موضوع، سرعت پیشروی ایرانی‌ها را کند می‌کرد.

جلو رفتم تا به پادگان حمیدیه رسیدم. شب آنجا ماندم. صبح مسیر را ادامه دادم تا به قرارگاه امام رضا (ع) در هشتاد کیلومتری جاده اهواز خرمشهر رسیدم. آنجا ایستگاه راه‌آهن بود که حسینیه نام داشت. این ایستگاه زمانی فعال بود که عراقی‌ها از بصره به آنجا می‌آمدند یا از ایران می‌خواستند به عراق بروند. جاده اهواز به بصره ارتفاع زیادی داشت. عراق این جاده را به‌عنوان سنگر در اختیار گرفته بود.

در مرحله سوم عملیات، در قرارگاه امام رضا (ع) مستقر شدیم تا جاده اهواز به بصره را بازسازی کنیم. برای عملیات‌های بعدی و پشتیبانی نیروها که در آن منطقه مستقر بودند و عملیات می‌کردند، نیاز به این جاده بود. جاده سه متر عرض داشت و خیلی خراب بود. باید به‌طور اساسی آن را بازسازی می‌کردیم.

شب و روز کارم جاده‌سازی و نفت پاشی بود. عراقی‌ها هرچه در مسیر بود، از تیر برق و ریل و تخته را جمع کرده و برای خودشان سنگر درست کرده بودند. هر ماشین که رد می‌شد، کلی گردوخاک راه می‌افتاد. من هم مدام در مسیرهای پرتردد نفت می‌پاشیدم تا گردوخاک کمتر شود.

شب مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس، در شلمچه مشغول نفت پاشی بودم. ساعت دوازده یا یک نصفه‌شب بود که از خط برگشتم. به من گفتند: حاج‌آقا حسن بیگی گفته توی رقابیه جلسه داریم. باید بیای.

با چند تا از بچه‌ها راه افتادیم. به پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علی‌اصغر کلامی صحبت می‌کردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آن‌ها دوقلوی چندروزه هستن. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی براش افتاده؟ گفتند: شهید شده.

علی‌اصغر به‌عنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب اون رو با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور این خبر را به او بدهم.

به همان‌جایی رفتیم که علی‌اصغر در آب افتاده بود. باید پیدایش می‌کردم. سوار قایق شدیم و رفتیم. سمت پایین رودخانه، پشت یک درخت گیرکرده بود. به شکم روی آب افتاده بود. او را برگرداندم. خودش بود.

سریع از داخل ماشین پتو آوردیم و او را داخل پتو گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. به بستگانم در سرخه زنگ زدم و خبر دادم که علی‌اصغر شهید شده و پیکرش را فردا ظهر می‌آورم.

شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران

خرمشهر آزادشده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علی‌اصغر می‌افتاد، غم و اندوه وجودم را فرامی‌گرفت. به خواهرم فکر می‌کردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ می‌کرد.

بعد از مراسم هفتم شهید، می‌خواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهی‌اش نبود، نمی‌توانستم راهی جبهه شوم.

وقت رفتن گریه کرد و گفت: من بعد از شما چی کار کنم؟ گفتم: مرگ و زندگی دست خداس و ما هم باید راضی به رضای خدا باشیم. شما هم راضی باش تا اجرت ضایع نشه. همسرم پیش پدر و مادرم بود و آن‌ها هوایش را داشتند تا بتوانند با خاطرجمع به جبهه بروم.

منبع:

اصغر زاده چوبدار، محمد، جنگ منهای اسلحه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۳

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • دستگاه های اجرایی تنگستان در برگزاری مراسم سوم خرداد همکاری کنند
  • یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس
  • ویژگی‌های منحصربه‌فرد مردم اصفهان در دفاع مقدس استثناء است
  • پیشرفت ۹۰ درصدی مرحله اول ورزشگاه تختی
  • امروز نظام جمهوری اسلامی باعث سربلندی محور مقاومت و کل جهان اسلام شده‌ است
  • حزب‌الله: قدرت مقاومت فراتر از آن است که به نمایش گذاشته است
  • شیخ نعیم قاسم: دشمن قدرت حزب‌الله را دست‌کم نگیرد
  • قدردانی مقاومت فلسطین از حمایت یمن از مردم غزه
  • تمجید گروه‌های مقاومت فلسطین از مردم و نیروهای مسلح یمن
  • واکنش سردار شریف به برخورد حاکمان آمریکا با دانشجویان معترض